زهرازهرا، تا این لحظه: 15 سال و 24 روز سن داره

زهرا عشق مامان و بابا

233-کودکــــــــی ، یـــادش بخیر

          پا به پایِ کودکی هایم بیا             کفشهایت را به پا کن تا به تا       قاه قاهِ خنده ات را ساز کن         باز هم با خنده ات اعجاز کن     پا بکوب و لج کن و راضی نشو     با کسی جز عشق همبازی نشو خاله بازی کن به رسم کودکی     با همان چادر نمازِ پولکی مادری از جنسِ باران داشتیم       در کنارش خوابِ آسا...
14 آذر 1392

232-پرنسس

عروسک کوچولوی ما این روزها خیلی بی اشتها شده و به زور غذا میخوره . اکثر تغذیه هایی رو هم که توی مهدکودک بهشون میدن رو نمیخوره . مثلا وقتی ماکارونی میدن بهونه ش این هست که ، میگه : من دوست نداشتم آخه ماکارونی هاشون کمرنگ بودند ، هم اینکه سس قرمز بهمون ندادند . یا وقتی سوپ میدن میگه : هویجهاش گنده بودند من دوست ندارم و.... و ما همیشه با این مشکل روبرو هستیم و گاهی واقعا کلافه میشیم . وقتی هم که به یه خوراکی یا غذا علاقه پیدا میکنه ، فقط مدتی میخوره و بعدا زده میشه . این روزها به پیراشکی علاقه مند شده . جالب اینجاست که اصلا پیراشکی دوست نداشت ، چند روز پیش توی مراسم روضه پیراشکی میدادند و خو...
11 آذر 1392

231-هفته ای که گذشت

بعد از مدتی غیبت ما برگشتیـــــم . هفته ی گذشته زهرا جونم مریض بود . از یک طرف سرماخوردگی که حساسیت و سینوزیتش مشکل رو دو چندان کرده بود و از طرف دیگه عفونت چشم راستش . طفلکی خیلی اذیت شد چند بار بردیمش دکتر و مجبور بود شربتهای تلخ رو بخوره ، همچنین قطره و پماد برای چشمش . روزی که وضع چشمش خیلی بد بود اصرا کرد که آینه بیار میخوام خودمو ببینم منم یه عکس ازش گرفتم و نشونش دادم ، اول یه لحظه حالش گرفته شد ولی بعدا برای دلداری به من میخندید و میگفت ناراحت نباش دکتر گفته داروها خوبت میکنند ، فـــــــــــدات بشم عسلکم . شکر خدا مشکل چشمش کاملا برطرف شده ولی فعلا داروهای مربوط به حساسیتش رو میخوره . ...
10 آذر 1392
1